lasernet

امید وارم که از بازدید خود رضایتمند باشید

lasernet

امید وارم که از بازدید خود رضایتمند باشید

مایکل جکسون: زندگی اسرار آمیز ابرستاره موسیقی

مایکل جکسون
مایکل جکسون در کودکی با گروه جکسون فایو شناخته شد
ممکن است که مایکل جکسون ستاره موسیقی پاپ از اتهامات وارده به او تبرئه شده باشد، اما حتی پر شورترین هوادارانش نیز می دانند که دیگر این ستاره موسیقی پاپ شرایط عادی زندگی اش را باز نخواهد یافت.

جکسون 46 ساله بیش از بیست سال خوراک خبری رسانه ها به ویژه نشریات زرد بریتانیایی بود.

اگرچه ممکن است ننگ اتهام سوءاستفاده جنسی از کودکان از پرونده و زندگی او زدوده شود اما شرایط به وجود آمده اعتبار هنری او را قطعا زیر سایه قرار می دهد.

سالهای دهه 80 میلادی زمانی بود که جکسون در اوج موفقیت و محبوبیت به سر می برد. در سال 1983 Thriller دومین آلبوم او منتشر و در سراسر جهان با استقبال کم نظیری روبرو شد. جکسون برای این آلبوم در سال 1984 به هشت جایزه موسیقی گرمی دست یافت.

زندگی مایکل جکسون در رادیو بی بی سی
روزهای چهارشنبه، پنج شنبه و شنبه، 15، 16 و 18 ژوئن، برنامه هایی درباره زندگی و موسیقی مایکل جکسون در برنامه بامدادی رادیوی بخش فارسی بی بی سی پخش می شود. برنامه بامدادی هر روز از ساعت 7 تا 9 صبح به وقت ایران( 4:30 - 2:30 به وقت گرینویچ) از رادیو بی بی سی پخش می شود.

مایکل جکسون در این سالها، در میانه سومین دهه زندگی اش به سر می برد و جهان موسیقی پانزده سال بود که او را می شناخت.

عکس جکسون بر روی جلد آلبوم Thriller، نظر هواداران او را جلب کرد. جکسون نسبت به قبل کمی تغییر کرده بود؛ بینی او کوچکتر و پوست صورتش روشن تر شده بود.

کم کم درباره مرد جوانی که تمام زندگی اش را صرف آن می کند که در صحنه حضور داشته باشد، داستانهایی شکل گرفت.

یکی از داستانها که حقیقت داشت، می توانست پیامدهای تراژیکی داشته باشد. در سال 1984 در جریان فیلمبرداری یک آگهی بازرگانی برای شرکت پپسی، موهای مایکل جکسون آتش گرفت و خودش نیز دچار سوختگی نسبتا شدیدی شد که البته کاملا بهبود یافت.

شامپانزه ای به نام بابلز

در اواخر همین سال او همراه با بروک شیلدز 19 ساله، (بازیگر) و امانوئل لوئیس، پسر 13 ساله ای که جکسون از او به عنوان یکی از منابع الهامش یاد می کرد، در مراسم جوایز موسیقی آمریکا شرکت کرد. این سر فصل کتاب شایعات درباره جکسون بود.

دوستان: جکسون و بابلز

در آن زمان این شایعات زمینه ساز داستانهایی شد که گاهی مضحک به نظر می رسید. از جمله داستان بابلز، شامپانزه ای که در سال 1986 به جهان معرفی شد.

مارتین بشیر خبرنگار بریتانیایی که با آقای جکسون گفتگو کرده بود، نماهایی از فیلمی که هیچ گاه پخش نشد را به هیئت منصفه دادگاه نشان داد. در این فیلم آقای جکسون شرح می دهد چگونه او و بابلز که یاد گرفته در نظافت توالت کمک کند، از یک توالت مشترک استفاده می کنند.

همچنین داستانی دیگر درباره مایکل جکسون حکایت از آن داشت که او برای جوان ماندن در اتاقکی حاوی اکسیژن می خوابد. یا اینکه او اسکلت جان مریک، "مرد فیل نما" که در قرن نوزدهم می زیسته را خریده است که آقای جکسون این داستانها را تکذیب کرد.

اما این داستانها روزنامه های بریتانیایی را بر آن داشت که از او با نام " وکو جکو" ( جکوی خل و چل) یاد کنند، در این شرایط بود که دوستی او با پسران جوان به عنوان رابطه ای نامتعارف و بی ضرر دیده می شد.

اما هیچکدام از اینها نتواست تاثیری منفی بر روی فروش آلبوم بعدی او بگذارد. آلبوم "بد" که در سال 1987 منتشر شد پر فروشترین آلبوم تاریخ موسیقی جهان تا آن زمان بود. هر چند این موفقیت بر سر انتشار "خطرناک" (Dangerous)، چهارمین آلبوم او که در سال 1987 منتشر شد، تکرار نشد و مورد انتقاد قرار گرفت.

داستانها تیره تر می شوند

با شروع دهه 90 بازار شایعات درباره مایکل جکسون داغتر شد

با شروع دهه 90 میلادی داستانها درباره جکسون شکل تیره تری به خود گرفت. او در گفتگوی زنده ای با اپرا وینفری، مجری یکی از پر بیننده ترین شوهای تلویزیونی، در سال 1993 گفت که علت گرایش پوست صورتش به سفیدی، بیماری پوستی ای است که به آن مبتلاست. او در این گفتگو گفت که "عاشق" بروک شیلدز - بازیگر آمریکایی که بعدها به ازدواج آندره آغاسی تنیس باز در آمد- است.

جکسون همچنین به رابطه اش با جوزف، پدرش اشاره کرد که از او کتک می خورده، چیزی که جوزف آن را رد کرد.

اواخر همان سال بود که پلیس تحقیقاتش را درباره رابطه احتمالی او با جوردن چندلر، پسر 13 ساله یک دندانپزشک لس آنجلسی، آغاز کرد.

او در آن زمان در میان سفرش به خاور دور برای اجرای کنسرت هایش بود، و الیزلبت تیلور، بازیگر مشهور سینما و دوست نزدیک او به سنگاپور پرواز کرد تا با حضور بر روی صحنه همراه با جکسون، حمایتش را از او نشان دهد.

این اتهامات هیچ حکمی علیه آقای جکسون درپی نداشت و پرونده با پرداخت 20 میلیون دلار به خانواده چندلر بسته شد.

ازدواجها

جکسوندر کنار همسر سابقش، دبی رو که مادر دو فرزند نخست اوست

ازدواج مایکل جکسون با لیزا ماری پریسلی، دختر الویس پریسلی ستاره افسانه ای راک اند رول، در سال 1994 به نظر برخی تلاشی برای احیای چهره مخدوش او بود. این ازدواج 19 ماه بعد به جدایی انجامید.

او در سال 1996 برای دومین بار ازدواج کرد و این بار با دبی رو، دستیار یک متخصص بیماری های پوستی که حاصل این ازدواج پسری به نام پرینس و دختری به نام پاریس مایکل کاترین بود.

در همان زمان مایکل جکسون در پی مرگ پرنسس دایانا، با باربارا والترز، خبرنگار یو اس تی وی به گفتگو نشست.

او در این گفتگوی غیر منتظره از دخالت مطبوعات در زندگی اش و پوشش خبری رسانه ها در این باره به شدت انتقاد کرد.

او گفت: " وکو جکو، این اصطلاح از کجا آمده؟ از چند روزنامه زرد انگلیسی. من دل دارم و احساس. من 'وکو' نیستم. این درست نیست. با من چنین نکنید."

اما با شروع قرن بیست و یکم، ستاره افول کرده این خواننده دوباره نتوانست بدرخشد و آلبوم "شکست ناپذیر" (Invincible) در سال 2001 او با فروش بسیار پائینی روبرو شد.

مرد نقاب پوش

نورلند، مزرعه پر رمز و راز مایکل جکسون در کالیفرنیا

در سال 1999 دبی رو، همسر جکسون تقاضای طلاق کرد و جکسون پس از طلاق، زندگی در نورلند، مزرعه عجیب و غریبش را برگزید و هر گاه در مجامع عمومی ظاهر می شد نقابی بر صورتش داشت.

در سال 2002، سومین فرزند جکسون با نام پرینس مایکل دوم به دنیا آمد که هویت مادرش هیچ گاه برملا نشد.

نخستین باری که مردم سومین فرزند جکسون را دیدند، زمانی بود که او از بالکن اتاقش در طبقه سوم هتلی در برلین در مقابل چشم هوادارانش فرزند نوزادش را آویزان کرد که این عملش بحث هایی را در خصوص اینکه آیا او صلاحیت نگهداری فرزندانش دارد یا نه برانگیخت.

مایکل جکسون کمی پیش از بازداشتش در سال 2003، تصمیم گرفت که درهای "نورلند"ش را برای یک میهمانی که بلیتش 5000 دلار بود، باز کند. اما پیش از بازگشایی مزرعه اش، فیلم مستند مارتین بشیر، خبرنگار یک شبکه تلویزیونی بریتانیا، که در بریتانیا و آمریکا پخش شد، فصل ناخواسته دیگری را در زندگی جکسون گشود.

جکسون 18 ماه گذشته را در کشاکش محاکمه و تلاش برای رفع اتهاماتش بود که شاید بزرگترین چالش زندگی پر فراز و نشیبش بوده است.

رضا صادقی: دوست دارم با معین همصدا شوم

 
رضا صادقی در کنسرت دوبی

رضا صادقی، خواننده پاپ در ایران که در روزهای گذشته در دوبی کنسرتی داشت، به پرسش هایی که شما فرستاده بودید پاسخ داده است. پرسش و پاسخ با رضا صادقی را در زیر بخوانید:

کنسرتت (در دوبی) با استقال خوبی روبرو شد.... خیلی موفق بودی در جلب همراهی شرکت کنندگان. این ریشه در عشق به صحنه دارد؟

من صحنه را دوست دارم و سعی می کنم که این احساس را منتقل کنم و به من هم این اجازه را می دهد که به مردم نزدیکتر بشوم.

پیش از این کنسرت، کنسرت دیگری داشتی؟

بله در مالزی در دانشگاه "ام ام یو" کنسرت داشتم.... برای دانشجویان و گروهی از ایرانی ها.

آیا برنامه ای برای کنسرت های دیگری هم داری؟

برای کنسرت هایی در قطر، سوئد و کانادا برنامه ریزیهایی شده است.

تعداد زیادی تک آهنگ داری و فقط دو آلبوم، دلیلش چیست؟

با درست کردن تک آهنگها بیشتر به دنبال آزمایش کردن بودم تا بفهم که آیا سبک خاصی مورد پسند قرار می گیرد یا نه. من صاحب سبک نیستم و لی می توانم صاحب روش باشم.

تعدادی از آهنگهایت را چند تا از خوانندگان دیگر خوانده اند، مثل مهرشاد و شهرام صولتی...

من معتقدم که تا زمانی که آهنگی ساخته نشده من صاحبش هستم وقتی که آهنگ بیرون می آید دیگه متعلق به مردم است. خیلی از خوانندگان لطف می کنند و اسمی از من می برند، آنهایی که اسم نمی برند این حس را ایجاد می کند که چیزی که متعلق به خلوت خودت است را از تو می گیرند، رنگ می زنند و دوباره به مردم ارایه می کنند.

جریان لباس مشکی پوشیدن چیه؟

رضا صادقی
ترانه دوصدایی می خوانید؟
 قرار است در ایران با محمد علیزاده کاری مشترک بکنیم و در خوانندگان خارج از کشور خیلی دوست دارم که با معین همصدا بشوم. خیلی شیفته بزرگمردی او هستم.
 

مشکی فلسفه خاص خودش را داره. از آنجایی که خدا محیط است و بر جهان احاطه دارد می شود گفت که چون در کهکشانها مشکی رنگ غالب است پس مشکی رنگ خدا و رنگ عشق است.

مشکی باعث افسردگی نمی شود؟

افسردگی، شادی و غم از رنگها از قانونی می آید که خود ما وضع کردیم، در کشورهای دیگر مثلا از رنگهای سفید یا زرد در هنگام عزاداری استفاده می کنند. رنگ ها خودشان بد نیستند، تعبیر ما از آنها بد است.

تصمیم داری آهنگی دو صدایی اجرا کنی؟

قرار است در ایران با محمد علیزاده کاری مشترک بکنیم و در خوانندگان خارج از کشور خیلی دوست دارم که با معین همصدا بشوم. خیلی شیفته بزرگمردی او هستم. در بین خوانندگان غیر ایرانی هم آرزو دارم که یک روز با آندره بوچلی همصدا شوم.

پرسیده اند که همیشه یک غم و سوزی در صدای شما هست...

نمی دانم ریشه آن چیست، در جنوب کلا اینطوری است. مرحوم ناصر عبداللهی هم همینطور بود.

به خاطر آن نیست که شکست عشقی داشته اید؟

نه. من به شکست عشقی معتقد نیستم. اگر کسی بچه بازی های آدم را تحمل نکند، من نام آن را "با صورت خوردن به دیوار" می نامم، نه شکست عشقی.

آبی هستی یا قرمز؟

نه قرمز، نه آبی، فقط مشکی.... ولی قرمزته.

غیر از گیتار چه ساز دیگری می نوازید؟

پیانو.

قصد داری در ایران بمانی؟

من قطعا کارم در ایران است و دوست دارم برای همیشه کارم را در ایران ادامه دهم. ولی شاید برای زندگی از ایران خارج شوم.

برای انتشار آلبومهایت مشکلی در ایران داشتید؟

نه مشکلی نداشتم.

همه آهنگهایی که می خواستی در آلبومهایت گذاشته ای؟

یکی دوتایی را نشد که در آلبوم بگذاریم...

آیا قبلا مداحی می کردی؟

رضا صادقی
 این عصاها -- به تعبیر خودم "همسفرهایم" -- طرح خودم بوده اند چون می خواستم هر کجا که خوستم بروم مثلا اگر کسی بالای کوه می رود، من هم بتوانم با کمک اینها آنجا بروم. من تا بالای "دربند" رفته ام. دوست دارم یک روزی بدون اینها باشم، هر چند دلم برایشان تنگ می شود...
 

نه، ولی در مدح ائمه خوانده ام. قبل از خواننده شدن، قرآن می خواندم. البته از تکنیک اثر گذاری روی شنونده که در مداحی استفاده می شود می توان در ترانه هم استفاده کرد.

شیوه ترانه هایت خیلی ویژه خودت است...

من دوست ندارم "خواندنی" باشم، بلکه دوست دارم "ماندنی" شوم. مرحوم هایده و خیلی از بزرگان دیگر، ماندنی بودند، نه خواندی.

چرا با آهنگ ساز های دیگر کار نمی کنی و خودت آهنگهایت را می سازی؟

فضای فکری مرا خودم بهتر می دانم. شاید در تنظیم از کسی کمک بگیرم ولی در آهنگ سازی فکر نمی کنم.

بعضی ها فکر می کنند تو قبلا در جبهه بودی که الان با چوبدستی راه می روی؟

یک سال و نیمم بود که پزشکی، در حالی که من تب شدید داشتم، پنی سیلین را در عصب پایم تزریق کرد. تمام بدنم از کار افتاد... اولین پسر عباس صادقی (پدرم) در حال رفتن بود. از همه فامیل خواستند که بیایند و مرا ببینند... ولی من بالاخره زنده ماندم و بدنم یکی دو سال بعد خوب شد، ولی زانوهایم ضعیف ماند.

رضا صادقی و بهزاد بلور
رضا صادقی و بهزاد بلور

خیلی سالهاست که خودم دنبالش (دنبال درمان) نرفتم، ولی شاید در آینده بروم. اگر استراحت سه، چهار ساله ای به خودم بدهم شاید در آن فرصت اینکار را بکنم. خیلی هم هوس کردم که یک کوچولویی به من "بابا" بگوید... الان یکی از پاهایم قدرتش از دیگری بیشتر است.... من در جبهه نبودم و متولد 1358 هستم.

شاید دلیل این سئوال این است که تو ریش داری و مشکی می پوشی.

در باره لباس سیاهم باید بگویم که این پرچم من است و شاخص من کلا این است و در مورد ریشم باید بگویم که ریش من کاملا ایرانی است. اگر در تخت جمشید هم تمثال ها را ببینید، ایرانیان قدیم ریش داشتند. من دوست دارم اصالتم را مد نظر داشته باشم.

از پنجره اتاق هتلت (در دوبی) خلیج فارس پیداست. نگاه تو به عنوان یک بندرعباسی به خلیج فارس چگونه است؟

برای یک جنوبی، دریا "بابا" ست... یک رسمی هست که می گویند اگر چهارشنبه به دریا بزنی تمام بدی های اطراف ازت دور می شود. من با دریا بزرگ شده ام.

الان در کجا زندگی می کنی؟

برای کار موسیقی الان در تهران زندگی می کنم.

اهل ورزش هم هستی؟

قبلا طرفدار دو آتشه فوتبال و تیم پرسپولیس بودم ولی الان دیگر طرفدار دو آتشه نیستم.

آیا چوبدستی هایت طراحی خودت است، چون اینها خیلی سنگین است؟

این عصاها -- یا به تعبیر خودم "همسفرهایم" -- طرح خودم بوده اند چون می خواستم هر کجا که خوستم بروم مثلا اگر کسی بالای کوه می رود، من هم بتوانم با کمک اینها آنجا بروم. من تا بالای "دربند" رفته ام. دوست دارم یک روزی بدون اینها باشم، هر چند دلم برایشان تنگ می شود...

از همه خواهشم می کنم که اگر روزی رضا صادقی را دور از این حرف هایی که زده ام دیدند به من بگویند، قبل از اینکه من بیفتم به من بگویند....

و حرف آخرم این است:

قصد و غرض هوا نیست، قصه ادعا نیست
نقل ِ یک اعتقاده، عشقه، یک جور ادا نیست
حکم نگاه تازه ست، رمزی که رمز شب بود
فهم یک عشق بی مرز، نهایت طلب بود
تو رسم مکتب دل، رهایی شرط عشقه
مشکی فقط یک رمزه، یه رنگیش رنگ عشقه
بعضی می گن که حرفه، بعضی می گن که وهمه
اونی که مبتلا نیست نمی تونه بفهمه...

دی جی مریم و زندگی دوباره

دی جی مریم
دی جی مریم (محشر)

حدود دو هفته پیش قرار گذاشتم که برم مریم دی جی رو از نزدیک ببینم و سوالاتی رو که شما از طریق سایت بی بی سی برنامه صدای شما ازش پرسیده بودین رو جوابگیری کنم! ( کلمه من درآوردی).

این اتفاق افتاد و من برای اولین بار مریم دی جی رو از نزدیک دیدم. چند ساعتی با هم حرف زدیم و فیلم مستند گرفتیم ( بعدا روی سایت می تونین ببینین ).

مریم دی جی دختر نوجون و شادیه ، البته وقتی دیدمش خیلی سرو حال نبود و اتفاقات چند ماه گذشته و مهاجرت دمقش کرده بود. یک لنز سبز گذاشته بود و با کلاه لبه دار و موهای دم خرگوشی یکی ، دو تا از آهنگهای جدیدش رو اجرا کرد.

اونجا فهمیدم که عجب صدائی داره و سالها تعلیم دیده و واقعا ًهر وقت اراده کنه می تونه بزنه زیر آواز و به بهترین وجهی یک ترانه رو بخونه ( آخه ترانه شد خزان رو ساعت ۹ صبح برام خوند، که تو پادکاست این هفته می تونین بشنوین).

و اینجا بخونید:

بهزاد: خوبی دی جی مریم؟

دی جی مریم: قربونت برم.

توی هفته گذشته کلی سوال از طرف بچه ها و طرفدارهات به دست ما رسیده. پدرام از دبی پرسیده "الان در کدام کشور هستید؟" میتونی این رو به ما بگی.

من خارج از ایران هستم ...!

پرسیدن که بعد از تصمیم خارج شدنت از ایران، میخوای کجا بری؟

فعلاً مشخص نیست. اما به احتمالی میرم آمریکا، لوس آنجلس. چون اونجا ایرانی های بیشتری هستن و می تونم کار موسیقیم رو ادامه بدم.

آرمین از مشهد پرسیده " میخواستم بدونم شایعات مبنی بر دستگیری و زندانی شدن شما درست بوده یا نه؟" اصلاً برامون بگو شایعات چی بوده؟

شایعه بود که ناخن دی جی مریم رو کشیدن و زبونشو بریدن! ولی نه، تمامی اینها شایعه بوده و صحت نداره. زندانی و دستگیر هم نشدم. تنها بازجویی شدم.

دی جی مریم

مثل اینکه یک مدتی هم توی خونه غیر مستقیم حبس بودی، درسته؟

بله. اصلاً نمی تونستم بیرون برم و هیچ فعالیتی بکنم. به خاطر همین همش توی خونه بودم. فشارهای عصبی باعث شده بود که گوشه گیر بشم.

امید از لندن پرسیده "آیا هنوزهم بر این باور هستی که تنها برای خانوم ها میخوانی؟"

نه. چون وقتی توی ایران بودم شرایط به این صورت بود که می تونستم فقط برای خانم ها کنسرت بزارم. ولی اینجا فرقی نداره و شرایطش فرق میکنه.

از هلسینکی، سهراب پرسیده "آیا هم اکنون شما آلبومی را در دست تهیه دارید؟"

بله. یک آلبوم جدید به سبک تکنو دارم که با خودم آوردم.

پس آهنگ های "مترسک" و "دزد دریایی" هم جزو این آلبومه، درسته؟

بله. اما اون موقع که این آهنگ ها رو از بی بی سی پخش کردین هنوز میکس نهایی نشده بود. این هست که این آهنگ ها توی آلبوم جدید یک مقداری فرق داره.

دی جی مریم

دوست دارم خودت رو معرفی کنی، همون جوری که همیشه خودت رو معرفی می کنی ...

من محشر، فرزند زمین، پدرم خورشید، مادرم زمین، برادرم آتش، خواهرم آب که معروف شدم به دی جی مریم!

خوب بهروز از مونترال حرص میخوره و میپرسه "لطفاً بفرماید منظور شما از اینکه میگید من دختر زمین هستم پدرم خورشید مادرم باد ...چیست؟"

پدر من یک فرهنگخانه توی ایران داره و کارهای فرهنگی میکنه. پردم به مدت نه سال روی یک پروژه مطالعاتی درباره ایران و فرهنگ ایرانی کار کرد و درباره همین موضوع، کتابی با عنوان "پدرم خورشید، مادرم زمین، برادرم آتش، خواهرم آب" نوشته. من هم از کوچکی به این جمله علاقه داشتم و خودم رو اینجوری معرفی می کنم.

تو خودت این چیزهای فلسفی رو باور داری؟

پدرم هر چیزی بگه من قبول دارم!

دی جی مریم

به به، این که شد مرد سالاری!!!

نه! چون پدرم رو خیلی دوست دارم و حرفهایی که میزنه برام خیلی اهمیت داره!

یعنی اگر بگه دیگه تلفن استفاده نکن، دیگه استفاده نمیکنی؟

نه دیگه! این رو استفاده می کنم! ( با خنده )

راستی جریان تیپ "مو محشری" چیه؟ چون الان می بینم که موهات رو دم خرگوشی بستی و کلی هم روبان رنگی زدی به دو طرف موهات.

من توی کنسرت هام به خاطر ریتم موزیک هام که جوون پسنده، یک تیپ نوجوانی می زدم که به مو محشری معروف شد. بعد آخر کنسرت هام، این روبان ها رو به عنوان یادگاری پرت می کردم به طرف جمعیت.

آیا قراره خارج از ایران کنسرت بدی؟

بله. خیلی دوست دارم کنسرت اجرا کنم.

حالا صمیم از تهران پرسیده "با چه لباسی روی صحنه خوهی آمد؟ حجاب یا لباس ..."

فکر کنم با حجاب ... البته همه چی بستگی به شرایط داره.

پرسیدن که چه سبک موسیقی رو دوست داری؟

من تکنو و ترنس رو خیلی دوست دارم.

دی جی مریم

و اینکه آیا تحصیلات در زمینه موسیقی داری؟

من و برادرم دو قلو هستیم. وقتی کوچک بودیم خیلی با هم جنگ و دعوا می کردیم و من هم خیلی جیغ می زدم! به قول بابام جیغ های بنفش. بابام می گفت مگه میشه جیغ یک نفر انقدر بلند باشه! به خاطر همین من رو فرستاد کلاس های موسیقی و آواز. سازهای مختلفی رو یاد گرفتم و کلاس آواز رفتم. حتی اپرا یاد گرفتم و اون رو علمی دنبال کردم.

مثل اینکه بابا خیلی هم در اینباره سختگیری میکرده؟

درسته. خیلی سخت می گرفت. وقتی از سر کار به خونه می اومد، حالم رو نمی پرسید، در عوض می پرسید امروز چند ساعت تمرین کردی؟! اگر یک روز تمرین نمی کردم باهام حرف نمیزد!

حفیظ از هلند میپرسه "نام دی جی مریم را خودتون انتخاب کردید یا مردم. اگر مردم، شما این نام را قبول دارید؟"

وقتی سی دی اول من دزدیده و پخش شد، اسم من رو نمی دونستند و هر کسی یک اسمی می گفت ... مریم رها، مریم دی جی و یا دی جی مریم.

حالا چرا "مریم"؟

نمیدونم. شاد خواست خدا بوده، چون اسم "مریم" مقدسته.

پرسیدن که الان که از ایران خارج شدی، پشیمونی، خوشحالی یا اصلاً درباره تصمیمی که گرفتی چه احساسی داری؟

خیلی دلم برای ایران تنگ شده .... خیلی زیاد. پشیمونی هم سودی نداره، چون این به خواست من نبوده ... من فقط می خواستم که بخونم!

دوباره درباره آلبوم های جدیدت پرسیدن، مثل اینکه دو تا آلبوم آماده داری، درسته؟

بله. اسم آلبوم جدیدتره "من محشرم" هست. انقدر به من گفتن "دی جی مریم" که من هم یک آهنگ خوندم که توش میگم "من محشرم". این آهنگ بر عکس همه آهنگ های تکنوی توی آلبوم، ریتم شش و هشت داره که جوابی هست به آهنگ معروف "تو محشری" ...

دی جی مریم

اسم آهنگ های دیگه آلبومت رو برامون میگی؟

"مترسک"، "دزد دریایی"، "من محشرم"، "سلام"، "خلیج" و "این شوشیناک"

"این شوشیناک" یعنی چی؟

یک اسم قدیمی برای دختر شاه پریونه.

فریدون از هرات پرسیده "آیا شما ازدواج کردید. اگر بله با کی؟"

نه. من ازدواج نکردم!

هوشنگ از بیروت پرسیده "کدام انگیزه باعث شد تا خودکشی کنی؟"

فشارهای عصبی زیادی روم بود. توی اون سنی که بودم، خیلی برام سخت بود که در زمان پیشرفتم، جلوم بسته بشه و سدی قرار بگیره که نتونم هیچ فعالیتی انجام بدم. بازجویی هایی که شدم و اینکه مردم از من توقع داشتن و من نمی تونستم هیچ فعالیتی بکنم. نمی تونستم با آرامش زندگی بکنم. همه اینها دست به دست هم داد که یه مدت زمان کمی از زندگیم خل وضع بشم! ( با خنده )

پرسیدن ارتباط ایمیلی میتونن باهات داشته باشن؟

فعلاً نه.

اسم یکی از آهنگ هات "لحظه کبوتر" هست، جریان اسمش چیه؟

کبوتر رو از قدیم در زمان آزادی نشون می دادند. مثلاً کسی اگر از زندان آزاد می شد، کبوتر رو نشون می دادند به خاطر همین میگن "لحظه آزادی" ... "لحظه کبوتر"

دی جی مریم

شهرتت توی ایران جالبه. مثل اینکه همین شهرت باعث یک اتفاق جالب شده، برامون تعریف می کنی؟

نمایشگاه دعوت شده بودم. از در که رفتم تو، یکی از خبرنگارها من رو شناخت. از اون به بعد هر چی آدم و خبرنگار بود، دور من جمع شده بودن و عکس و مصاحبه می گرفتن. همین طور که داشتیم توی سالن ها راه می رفتیم، یکی از شخصیت های سیاسی و همراهانشون هم در حال قدم زدن بودن. من که از کنار این شخصیت رد شدم، طرفدارها و خبرنگارهای دور اون آقا هم به من محلق شدن!

مثل اینکه توی ایران کنسرت هم دادی! من فکر می کردم اجازه هیچ کاری رو نداشتی!

کنسرت رو قبل از مخالفت با من گذاشتم. کنسرتی بود برای خیریه و به نفع ایتام. یک کنسرت دیگه ای هم بود برای انتخابات ریاست جمهوری که باید انجام می دادم.

یعنی مجبورت کرده بودن؟

یه جورایی.

چند نفر توی این کنسرت بودن؟

تقریباً ۷۰۰۰ نفر که در رشت برگزار شد.

این کنسرت فقط برای خانم ها بود؟

بله.

هنوز هم میخوای توی آهنگ هات از شگردهای صوتی ( افکت ) استفاده کنی؟

دوست دارم هر آلبومم یک جور باشه. مثلاً اگر توی این آلبومی که دارم از افکت زیاد استفاده کردم، ممکنه در آلبوم بعدیم اصلاً از افکت استفاده نکنم. این بستگی به سلیقه خودم داره.

آیا جایی هست که بشه سی دی تو رو خرید؟

سی دی من هنوز منتشر نشده. اما به زودی مشخص میشه.

دی جی مریم

یکی از خواننده های ما، سهیل پرسیده "من از علاقمندان صدای شما هستم، اما شما در مصاحبه هاتون حرف های عجیبی می زنین، مثلاً خودکشی، یا اینکه دوست ندارین مرد ها صدای شما رو بشنون و ..." میشه برای ما واقعیت رو توضیح بدی؟

واقعیتش اینه که من توی شرایطی هستم که متناسب با اون شرایط باید حرف بزنم. انقدر تحت فشار هستم که خودم بعضی مواقع قاطی می کنم که چجوری دارم حرف می زنم. امیدوارم ناراحت نشین و بدونین که آدم دروغ گویی نیستم. تا اونجایی که بتونم واضح صحبت می کنم، ولی دروغ نمیگم.

یکی پرسیده "مشکلات شما توی خونه چی بوده و اینکه آیا با رضایت پدر و مادرم اومدی خارج از کشور؟"

توی خونه مشکلی نداشتم. بله. با رضایت پدر و مادرم اومدم بیرون.

یک نفر از افغانستان پرسیده "به نظر مریم خانم آیا موفقیت خودشون در خارج از کشور رو حس می کنند؟ منظورم کشورهای اروپایی و آمریکاییه ..."

سختی هایی که توی ایران کشیدم با مشکلات و سختی هایی که خواننده های اینور دنیا دارن فرق می کنه. به نظر خودم فکر می کنم می تونم از عهده این مشکلات بر بیام. نه فقط به خودم، بلکه به یک ملت قول دادم که تمام تلاشم رو بکنم که بتونم زحماتشون رو جبران کنم. هیچ وقت فکر نمی کردم با یک کاست، یک شبه ره صد ساله برم. همه اینها لطف مردم بود. دوست دارم به دنیا بگم جوونهای توی ایران هم می تونند یک کارهایی انجام بدم و فقط اروپایی و آمریکایی ها نیستن که میتونند پیشرفت کنند.

هنوز برای ما این موضوع مبهمه که خیلی ها میگن این یواشکی خودش آهنگ هاش رو بیرون داد که معروف بشه، و حالا میگه نه، دزدیدن! آخه مگه میشه؟

اتفاقاً سوال خوبی کردین. توی دنیا یک خواننده به دو دلیل آلبوم موسیقی بیرون میده. یکی اینکه ثروتمند بشه ، دوم اینکه مشهور بشه. من با اون کاست نه ثروت پیدا کردم و نه مشهور شدم.

مشهور شدی که !!!

اون موقع مشهور نشدم! من وقتی با شما مصاحبه کردم مشهور شدم! روی هر کاست و یا سی دی، باید عکس خواننده، اسم اون، اسم شاعر و نوازنده و ... باشه. روی این کاست هایی که در بازار بود هیچ اسم یا عکسی نبود! من برای اینکه از خودم دفاع کنم و بگم که این شایعاتی که مردم میگن صحت نداره، با شما مصاحبه کردم و این موضوع من رو مشهور کرد.

تو یک دوران سکوت هم داشتی. یادمه حتی نمیشد باهات تماس گرفت!

درسته، من حق مصاحبه با هیچ کسی رو نداشتم.

در ضمن میخوام اینجا یک سوء تفاهمی رو حل کنی. به من گفتی اسم اون آهنگی که توش میگی یه یه یه، "دختر شاه پریون" هست! من چند تا ایمیل دریافت کردم که اگه این اسمشه، پس چرا توی آهنگ اسمی از دختر شاه پریون برده نمیشه؟

چون اسم کلیپ این آهنگ "دختر شاه پریون" بود. البته اسم اصلی این شعر "رنگی ندارد" بود. اما مردم اون رو "یه یه یه" صدا می زدن.

وقتی به طرفدارهات امضاء میدی، چی می نویسی؟

محشر، کلید سل ( یکی از علامتهای موسیقی )، بالاش هم می نویسم "یه یه یه یه"

دی جی مریم، مریم دی جی، محشر، یه یه یه، خیلی ممنون که با ما بودی.